 1.jpg)
- تاریخ: 1391/11/03
- 0 دیدگاه
- برچسبها: استیون ویلسون , پراگرسیو راک , steven wilson , progressive rock ,
"استیون ویلسون و نگاهی به آلبوم زاغکی که از خواندن سر باز زد"
نویسنده: بردیا برجسته نژاد
آنقدر از استیون ویلسون گفتهام که هر حرف جدیدی یکی از همان حرفهای قدیمیست. مرد همه فن حریف دنیای موسیقی، در 46 سالگی و در آستانهی 30 ساله شدن دوران فعالیت هنریاش، آنقدر تجربههای گوناگون در کارنامه موسیقی خود دارد که نه تنها میتوان از او به عنوان یک جریانساز نام برد، بلکه حالا او خودش تبدیل به یک جریان شده است.
استیون ویلسون مرد هزار گروه و پروژه است! او با «پورکوپاین تری» Porcupine Tree در آسمان موسیقی پراگرسیو راک نقش خورشید را بازی میکند، در «نو-من» No-Man فضای وهم آلودی از موسیقی سایکدلیک میسازد، در «بلکفیلد» Blackfield پیوندی بین آرت راک و سافت راک را تجربه میکند، در «بیس کامیونین» Bass Communion چترش را روی موسیقی امبینت پهن میکند، در «آی ام ای» در I.E.M قدم به دنیای عجیب کراتراک میگذارد (Krautrock: تلفیقی گیجکننده از موسیقی راک و الکترونیک، تحت تاثیر موسیقی اکسپریمنتال)، در «استورم کروژن» Storm Corrosion سیاهتر و تاریکتر از همیشه میشود و اینها همه در کنار فعالیتهای انفرادی او تحت عنوان «استیون ویلسون» Steven Wilson جای میگیرد. و ما، مشتاقان و طرفداران او، امسال را با سومین آلبوم انفرادی ویلسون آغاز کردهایم: «زاغکی که از خواندن سر باز زد (و داستانهای دیگر)» The Raven that Refused to Sing (and Other Stories).
این آلبوم، سومین اثر انفرادی استیون ویلسون، یک ماه دیگر یعنی 25 فوریه 2013، بطور رسمی منتشر خواهد شد (البته حتماً این را میدانید که در همان هفتهی اول امسال این آلبوم در فضای اینترنت لیک شد). این بار ویلسون از یک اسطوره برای مهندسی صدای آلبومش کمک گرفته است. آلبوم قبلی او یعنی «رحمت برای غرق شدن» Grace for Drowning توسط مت کالیس مهندسی شده بود. این همان شخصیت گمنامیست که در آلبوم پروژهی استورم کروژن نیز حضور داشت. حالا در آلبوم جدید ویلسون الن پارسونز با او همکاری کرده است، یعنی همان اعجوبهای که در سابقهی خود مهندسی دو آلبوم «مادر قلب اتم» Atom Heart Mother و «نیمهی تاریک ماه» The Dark Side of the Moon گروه پینک فلوید و چندین آلبوم گروه بیتلز را به همراه دارد. اینبار هم ویلسون برای انتشار آلبوم جدیدش نهایت کیفیت را در نظر گرفته است. یک بسته با چهار دیسک: یک سیدی حاوی شش آهنگ آلبوم، یک سیدی شامل دموی شش آهنگ آلبوم به علاوهی دموی آهنگی به اسم «آهنگ ساعت» Clock Song که در آلبوم از آن استفاده نشده، یک بلوری با میکس 5.1 از شش آهنگ آلبوم و در نهایت یک بلوری شامل نسخهی اینسترومنتال (بدون کلام) شش آهنگ آلبوم به همراه یک نسخه از «به خانه بران» Drive Home (آهنگ دوم) به سبک لانژ. به تمام اینها اضافه کنید یک دفترچه 128 صفحهای حاوی لیریکس آلبوم و داستانهای ارواح با تصویرسازی هاجو مولر.
آلبوم با «لومینول» Luminol با مدت 12 دقیقه آغاز میشود. این آهنگ را قبلاً شنیده و دیدهاید. در دیویدی کنسرت استیون ویلسون در مکزیکو سیتی که نامش «تمام چیزی که لایقش هستی را تصاحب کن» Get all you Deserve. آهنگ با ریف بیس گیتار نیک بگز آغاز میشود و رقصی را با فلوت و کیبورد به راه میاندازد. اصلا میتوانیم همین بیس گیتار را مهمترین ساز این آهنگ به حساب آوریم. مانند اکثر آثار ویلسون مقدمهی طولانی آهنگ شما را به اوج میبرد و ناگهان، درست چند لحظه قبل از شروع وکال، رهاتان میکند و آرام میشود. ویلسون آواز نمیخواند! دارد قصه میگوید. سازبندی این آهنگ خارقالعاده است. در این شلوغی و هیایو هر کسی کار خودش را میکند. اما وقتی به ترکیبشان گوش میکنید، این یک معجزه است! گیتار گاتری گووان هم با چند سولوی کوچک چاشنی این آهنگ میشود.
«به خانه بران» Drive Home آرام و زیبا آغاز میشود و تا انتها هم آرام و زیبا باقی میماند. ویلسون در این آهنگ کاملا احساساتی بنظر میرسد. اینجا از آن جست و خیزهای موسیقیایی معروف ویلسون خبری نیست. اما صبر کنید تا به دو دقیقهی انتهایی آهنگ برسید، آنوقت میتوانید با سولوی گیتارش زار بزنید، خودزنی و حتی خودکشی کنید. انگار شش دقیقه مقدمهچینی کردهاند تا شما این دو دقیقه را بشنوید. این یک آهنگ ساده با پایانی خارقالعاده است.
«شرابخوار مقدس» The Holy Drinker، جولانگاه کیبورد است. اگر بخواهم تصویرسازی کنم، در ابتدای آهنگ انگار دوربین را انداخته باشند روی گیتاری که شبانگاه مست کرده و تلو تلو خوران از کوچههای تاریک میگذرد که ناگهان یک فلوت مستتر از خودش از روبرو میآید و از کنارش عبور میکند، و دوربین گیتار را رها کرده و به دنبال فلوت میرود. حال و هوای آهنگ کمی ترسناک است و لیریکس از رویا و کابوس میگوید. قسمت ابتدایی آهنگ با سولوی هیجانانگیز ساکسیفون تمام میشود و قدم به فضایی خوابالوده میگذارد که در آن ویلسون زیر لب زمزمه میکند، انگار که در خواب و رویا حرف میزند. و حالا اینجاست که گیتار و درامز، مانند دو سگ درنده قلادههایشان را پاره میکنند و به سمتتان هجوم میآورند. انگار ویلسون تاکید ویژهای دارد که انتهای هر آهنگ حسابی پشت و رویتان کند!
«پین دراپ» The Pin Drop، کوتاهترین آهنگ این آلبوم با مدت زمان پنج دقیقه است. تعجب نکنید! کسی که میخواند همان استیون ویلسون است. حتما سولوی ساکسیفون را لحاظ کنید. این یکی از عجیبترین سولوهای این ساز است که تا به امروز شنیدهاید. و به آن سولوی گیتار را در انتهای آهنگ اضافه کنید. اصلا انگار ویلسون تبحر و تخصص خاصی در به کار گیری سولو برای سازهای مختلف پیدا کرده است.
«ساعت ساز» The Watchmaker، غمانگیزترین آهنگ این آلبوم است، یا حداقل قسمت اول چنین حال و هوایی را تداعی میکند. در ابتدا گیتار آکوستیک است که حکمرانی میکند. کمی اجازه دهید تا در اواسط آهنگ بقیه دوستان هم وارد صحنه شوند. درامز و بیس، سولوی کوتاهی با فلوت و در نهایت سولوی گیتار. همه چیز جادوییست. چیزی که میشنوید به این دنیا تعلق ندارد. تا اینکه دوباره موسیقی مسیر اولیه خود را پیدا میکند، منتها اینبار با حکمرانی کیبورد. و دوباره در انتها موسیقی دیوانه میشود و تمام سازها به رقص و پایکوبی میپردازند. این یک آهنگ نیست، یک سیرک است که از گریههای دلقک تا شیرجه در حلقهی آتش را در خود جای داده است.
«زاغکی که از خواندن سر باز زد» The Raven that Refused to Sing، آخرین آهنگ آلبومیست که اسمش را یدک میکشد. هرچند در این آهنگ از فراز و نشیب و صعود و فرود آهنگهای معمول ویلسون خبری نیست، اما شاید همین سادگی، یکدستی و یکنواختی مناسبترین گزینه برای حسن ختام یک آلبوم پرتلاطم باشد. یک دقیقهی پایانی آهنگ، یعنی همان یک دقیقهی پایانی کل آلبوم، انگار که ویلسون را در دورست میبینید که برایتان دست تکان میدهد و خداحافظی میکند. و این پایانی شکوهمند برای آلبومی ارزشمند است.
این اولین آلبوم سال 2013 است که شنیدهام. شروعی با یک آلبوم زیبا از یک هنرمند دوست داشتنی. اما حالا و با این آلبوم، در کنار تمام لذتی که از شنیدنش بردهام، یک حس عجیبی در درون دارم و آن اینکه تا این اندازه پر کار بودن ویلسون را دوست ندارم! شاید اوایل شروع فعالیت انفرادیاش این مساله برایم جذاب بود، اما حالا احساس میکنم او با فوران بیش از اندازه، فرصت لذت بردن و عمیق شدن را از طرفدارانش دریغ میکند. دیگر برایم جذاب نیست که هر سال نام او را بارها و بارها در پروژهها و آلبومهای مختلف بشنوم. حالا که حرفش را میزنم آنقدر این حس عجیب است که فکر کنم حتی خودم هم با خودم موافق نیستم! پس بگذریم و لذت ببریم از جدیدترین شاهکار مردی که خودش شاهکاری در موسیقی پراگراسیو است.
دیدگاه خود را وارد کنید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.