1391/02/28

"شاعرانه‌ی عقیم گیلاس‌ها، نوشته‌ای بر کنسرت آناتما در بلژیک"

نویسنده: صالح موسوی

قبل از آنکه کسی به محل برگزاری کنسرت بیاید، من آنجا بودم. روبرویم و در محوطه یک جفت درخت گیلاس تازه گل‌داده‌ای بود که به بهانه‌ی باد، تن تراشیده‌ی خرامیده‌اش را اغواگری می‌کرد. عبای کلمات فارسی به خود پیچیده، درخت را می‌نوشتم. همان درخت که ناگهان دنی کاوانا پیدایش شد و بازیگوشانه سوژه‌ی عکاسی‌اش‌ کرد.

آنچه من می‌نوشتم، موسیقی شاعرانه‌ی عقیم گیلاس‌ها بود و بهار نوستالژی‌کش آنتورپ و باد و رنگ‌ها بر بتن آسمان و آنچه دنی دیده بود، تن لخت و سخیف یک درخت بود که باید مدل او می‌شد.

کنسرت آناتما در بلژیک

I had to let you go

To the setting sun

I had to let you go

To find a way back home

راهِ بازگشت؟! نمی‌دانی که هر چه خیانت کنی و از خاطره‌ات رهایش کنی، راهی به خانه نیست دنی عزیز؟ خانه اوست! که وقتی رفت، خانه‌ات هم گم می‌شود. می‌خواستم بلند شوم، گریبانش را بگیرم و بپرسم: می‌توانی گزارش رمانتیک بهار دست‌سازت را بنویسی، لیکن باخبری از پاییز و زمستان که در راه است و حکم ابدی طعم «زمستان عاطفی» Emotinal Winter؟ آگاهی از روزهای تنهایی و غربت که باز خواهند گشت؟ روزهایی را به یاد بیاور که مادر مرد و روح کودکتان، روح یتیم‌تان، غربت را درک کرد و «داوری» Judgement  خلق شد! لیکن زبانم جراتش را نداشت. می‌دانم که بر غم این شیفتگی غریب به موسیقی اینان، هر چه کجا باشیم، کالسکه‌ی گذشته‌مان را می‌کشیم که بر بدنه‌اش نقوش غریب اسلیمی سیاه شده است. همچنان نشستم و ساکن تخیل مقدس آناتما ماندم که این روزها شاداب است و بسیار بسیار پررنگ؛ زنده‌تر از باکره‌ی شکوفه‌های درخت گیلاس.

کنسرت آناتما در 27 آوریل در سالن تریکس بندر آنتورپ بلژیک برگزار شد. هدف این نوشته نیز باید گزارش این کنسرت باشد، لیکن قلم من موسیقی را نمی‌تواند به گزارش تبدیل کند. موسیقی که تجربه‌ی عینی و حسی زمان و مکان است و لیکن به اشتراک‌ گذاردن آن ذاتاً ناممکن. با این حال تلاش می‌کنم که خود را به بیان وقایع و قید زمان محدود کنم، و از مشاهداتم بگویم. از جسم و روابط بین این گروه، که دریچه‌ای خواهد بود برای درک موسیقی‌شان. کنسرت با چند اجرای بی‌ربط از گروه «آمپلیفایر» Amplifier آغاز شد. کمی فریاد. اندکی ریتم. چند مرد سیاه‌پوش با لباس‌های یک شکل مشکی با کراوات تیره که بر آن طرح موجودی شبیه به اختاپوس نقش داشت. می‌گویم بی‌ربط چون آتشی گرم نکرد؛ همه منتظر اصل کار بودند: آناتما!

کنسرت آناتما در بلژیک

کنسرت آناتما با دوگانه‌ی «غیر قابل لمس» Untouchable آغاز می‌شود. اجرای بسیار مسلط و سیال گروه و البته ذهن آشنای حضار به پیچ و خم نواها (با توجه به اینکه تنها چند روز از انتشار رسمی آلبوم می‌گذرد). بعد از اتمام بخش دوم، وینسنت کاوانا از یک شوی طولانی خبر می‌دهد: «باید خودتان را برای یک شوی طولانی آماده کنید! ما اکنون 9 آلبوم داریم، گزینش از بین این همه کار سختی بوده!» از اینکه 9 آلبوم دارند، صدایش غرور ویژه‌ای دارد و می‌داند که تهدیدش به یک برنامه‌ی سه ساعته کسی را نمی‌ترساند.

آناتما بر صحنه، متشکل از چهار برادر است و یک خواهر. در مرکز وینسنت نقش برادر بزرگتر خانواده را ایفا می‌کند: مدیر، مسلط، رابطه‌ی خانواده را با دنیای خارج تنظیم می‌کند. او زبان خانواده است: خواننده‌ی گروه. صدایش از روزهای جوانی بسیار مخملی‌ شده، مثل پدر جوانی که به مرور زمان یک پدر بالغ شده باشد. صدایش کم کم به گیتار خود و دنی غالب شده است. این بلوغ در صدای او، کم کم آثار آناتما را به سمت خواننده محور شدن پیش می‌برد و در این چیرگی البته ترکیب او با صدای لی داگلاس تعیین‌کننده است:

I feel you … outside

At the edge of my life

I see you … walk by

At the edge of my side

I had to let you go

to the setting sun

ابتدا صدای عزیز وینسنت است که سرگردانی می‌کند. به توان تهی مردی می‌ماند، که پاهایش را بریده‌اند و ایستادن می‌خواهد. بی‌نیازی‌اش را فریاد می‌زند. لیکن تنهایی، رنگ از صورتش دزدیده و شانه‌های سرد را بر صلیب خم کرده. صدای لی که اضافه می‌شود نه آنی است که مرد خواسته باشد، او خود را تحمیل می‌کند، سرخی است به سفیدی وحشی. دو صدا که بر هم همراه می‌شوند، آرامشی که وینسنت پیدا می‌کند و قدرتی که لی ذاتاً در خود می‌یابد، نقطه‌ی جادویی توازنی است که تنها در آغوش بخش دوم آهنگ غیر قابل لمس می‌توان روایتش را شنید. آرامشی که ایمان به دوامش، به قدر ایمان به پایداری آفتاب در آسمان پر ابر بهار، حماقت‌بار است.

کنسرت آناتما در بلژیک

لیکن نقش لی در گروه بیش از یک خواننده‌ی دوم است. می‌خواهم ادعا کنم و در مسیر چرخش رادیکال فرم موسیقایی آناتما، نقش اصلی را به حضور این دختر بدهم. آناتما به دلیل آن محتوای مذهبی- رمانتیک ذاتی که در تمام دوران موسیقایی‌شان ثابت مانده است و در تخیل‌شان نهادینه گشته، برای یافتن فرم مطلوب آن محتوای ثابت، به اتفاقات پیرامون‌شان واکنش نشان می‌دهد. اما نکته‌ی جالب درباره‌ی آناتما شاید این باشد که این پیرامون، نه جهان عینی و طبیعت بیرونی، که یک «خانواده» است؛ یک خانواده‌ی واقعی. چنین است که هنگامی که مادر کاواناها می‌میرد، واکنش گروه یکی از پیک‌های اصلی کارنامه‌ی هنری آنهاست. پس از آن دوران سانتی‌مانتال و ملنکولیک، اضافه‌شدن لی تعیین‌کننده است؛ به عنوان خواهری که خواهری می‌کند و تبدیل به نقطه‌ی ثقل عاطفی و حسی برادران می‌شود. واکنش‌های حسی اعضای گروه به یکدیگر، در زمان اجرای قطعات شاهدی است بر مدعایم. نگاه خیره، سرد و نگران لی در زمانی که گروه مثلا کاری از آلبوم «روز مناسبی برای خروج» A Fine Day to Exit را اجرا می‌کند، در نگاه من نگاه خواهری است که از رنج برادرانش رنج می‌برد. و اینکه گروه هرگز در اجرای آهنگ‌ها، قطعه‌ای را از آلبوم‌های قبل از آلبوم داوری اجرا نمی‌کند. در طرف مقابل هم، برادرها زمانی که خواهر آغاز می‌کند به خواندن، با نگرانی به او چشم دارند. روزی را خیال می‌کنم که دنی بخواهد لی خواهر کوچک بی‌هنرش را با  انک ون گیرزبرگن جابجا کند؛ بانویی که صدایش قطعاً گروه را بسیار غنی‌تر خواهد کرد. هوسی که مثل خوردن سیب ممنوعه است؛ خیانتی بر خانواده و مرگ آناتما. لیکن تا وقتی که وینسنت حضور دارد، اجازه نمی‌دهد که چنین چیزی رخ دهد؛ تا همچنان گیتاری که در دست دنی است، ساز عبوس آدم بزرگ‌ها نباشد: همچنان اسباب‌بازی پسرک نابغه و بازیگوشی بماند که در حوالی 35 سالگی همچنان نوجوان مانده است و سر به هوا. منظورم از خانواده، البته، نه روابط خونی بین آنها بلکه روابط اتیکی است. می‌دانیم که پنج عضو گروه، داگلاس‌ها (لی و جان) و کاواناها (وینسنت، دنی و جیمی)، از کودکی با هم بزرگ شده‌اند و روابطی که اینک با هم ساخته‌اند، از جنس روابط استاندارد نیست، جستجوی آرمانی چیزی است، برای همین، من، نقش لی را نقش خواهری (نه الزاماً خونی) می‌دانم که برای برادران (نه الزاماً برادران خونی)، در حکم آنی است که شاید بتوان شباهتش را در خواهری یافت.

کنسرت آناتما در بلژیک

در هر یک از آهنگ‌ها بخش تک‌نوازی که مختص دنی است، طعم متفاوتی با اجرای استودیویی دارد. هنر انگشتان دنی در ویرانی نسخه‌ی استاندارد استودیویی قطعات، در خاطره‌ی من ساختارشکن است: اینکه هر بار که آهنگی را گوش می‌کنیم، تعیین‌کننده نه آن نواست، بلکه حال و احوال روحی و زمانی و مکانی «ما» در هنگام گوش‌ دادن و درک نواهاست که اطراف «اثر خام» موسیقی کریستالی می‌شود. چنین است که یک اثر موسیقی واحد، نزد ذهن آدم‌های مختلف، تاثیر منحصر به فرد و متناسب با «بافت حیانی-روانی» آن فرد می‌گذارد. این ویژگی، به گمانم در میان هنرها تنها متعلق به موسیقی است؛ منظورم این است که هنرهایی مانند ادبیات و یا نقاشی، جنبه‌های ساختاری و ابژکتیوی بسیار مستحکم‌تری دارند و کمتر از بافت حیاتی-روانی سوژه (مخاطب) تاثیر می‌پذیرند. برای همین است که به نظرم موسیقی، ذهنی‌ترین و در عین حال نسبی‌ترین هنر است که حتی اگر برای اولین‌بار، در دو زمان و حالت روحی و ذهنی متفاوت به یک شخص واحد عرضه شود، نزد او دو اثر متفاوت خواهیم داشت. شاید برای همین باشد که بتوان ادعا کرد، موسیقی دموکراتیک‌ترین هنر است و مطابق اوضاع آب و هوایی ذهن مخاطب منعطف‌تر. پس نتیجه می‌گیریم که جبراً هر آهنگ آناتما در اجرای زنده، تولد اثر جدیدی است و اجازه نمی‌دهد که با شنیدن قطعات، که طبیعتاً باید هر یک حال و هوای نخستین درک آن را به یاد آورد، چیزی در وجود مخاطب برانگیخته شود. آزادی سردی که اجرای دنی باعثش می‌شود، ذهن را از قید گذشته رها و به فاصله‌ای آرمانی بین اثر و ذهن منتهی می‌کند و این جادوی گیتار دنی کاوانا است.

کنسرت آناتما در بلژیک

جیمی بیسیست گروه است؛ خجالتی‌ترین و بی‌صداترین عضو گروه. چهره‌ی افسرده و مهربانش به مانند عضوی از خانواده می‌ماند که در جمع هرگز کسی صدایش را نشنیده، و شاید تعریف یک بیسیست نیز همین باشد: صدایی که حضوری تعیین‌کننده دارد، اما در مقایسه با خواننده یا گیتاریست گروه در حاشیه است. جیمی هم همین نقش را برای آناتما ایفا می‌کند؛ صدایی که خاموش‌تر است و شاید برای همین آگاه‌ترین باقی می‌ماند. در اجرای «هراس» Panic ناگهان یکی از حضار از حال می‌رود! جیمی اولین کسی است که متوجه می‌شود. برادرها به کارشان مشغولند اما جیمی سازش را رها کرده و برای دختر آب می‌برد! از وینسنت می‌خواهد که بقیه هم از نواختن دست بکشند. گروه ساکت می‌شود، چند نفر از پشت صحنه می‌آیند و دختر را می‌برند. در زمانی که در حال رسیدگی به او هستند، گروه از ادامه نواختن سرباز می‌زند. تا وقتی که دختر سرپا می‌ایستد، وینسنت از او تائیدیه می‌گیرد که سرحال است تا خیال آقای بیسیست هم راحت شود، تا موسیقی ادامه پیدا کند. قبل از آن، جیمی تمام آب‌ معدنی‌های پشت صحنه را به سمت حضار تعارف کرده تا همه با هم ادامه دهد. دنی که به طور واضح حوصله‌اش سر رفته، از وینسنت می‌پرسد که از کجای آهنگ بنوازند: وینسنت شعر همان بخش را که در آن آهنگ را قطع کرده بودند، می‌خواند. اندکی بیشتر نمی‌گذرد که گیتار دنی بر آن سوار می‌شود، هراس ادامه می‌یابد!

جان درامر گروه، برخلاف سازش جثه‌ی بسیار ظریفی دارد و پشت طبل و دم دستگاهش گم شده است! تنها در معرفی «طوفان قبل از آرامش» The Storm Before the Calm نیم‌خیز می‌شود و کمی سرش را بالا می‌آورد، تا همه چهره‌ی سازنده‌ی به گمانم بهترین قطعه‌ی آناتما را بشناسند. جز صدای سازش هیچ خبری از او نبود و برای من که بیش از هر چیز، درام و دینامیک روابط بین اعضای گروه برایم جالب است، روایت خاموش باقی می‌ماند.

چنین بود گزارش شب آناتمایی‌مان! بی‌آنکه نفرین شده باشیم. اکنون که به تجربه کنسرت فکر می‌کنم، به نظرم تجربه‌ی زنده و بی‌واسطه‌ی یک گروه موسیقی، با تمام پس‌زمینه که از محصول نهایی آنها یعنی موسیقی‌شان داریم، مشابه تجربه‌ی یک تئاتر است. «تئاترِ موسیقی» که بازیگرانش اعضای گروه موسیقی‌اند و درام خود را با موسیقی خود موازی می‌نوازند. همانطور که ارسطو اعتقاد داشت، موسیقی می‌تواند در خلال آموزش و لذت هنری که می‌دهد، تمرین زیستنِ سیاسی و عمومی را در قامت یک تجربه‌ی جمعی ممکن ‌سازد و در نهایت محل ارتقا و فرزانگی گردد.

(عکسها از سایت رسمی آناتما، عکس درخت گیلاس: دنیل کاوانا / باقی عکسها: کرولین تریتلر)

دیدگاه خود را وارد کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پست‌های مرتبط

Post
استیون ویلسون و کنسرت استانبول
1395/02/25

دختر چهره‌ی معصوم و لبخند زیبایی داشت. پوستش تیره بود، موهای فرفری‌ بلندش را می‌کشید تا پشت سرش و با یک کش ساده می‌بست. تمام اینها اما غم و درد او را پنهان نمی‌کرد. مادرش را وقتی فقط 11 سال داشت از دست داده بود. 16 سال داشت که مدرسه را ترک و کار را آغاز کرد. چندین شغل عوض کرد تا اینکه شرایط به شکلی رقم خورد که در 36 سالگی، یعنی سال 2001، پدر و چهار خواهر بزرگترش را ترک کرد و به یکی از انجمن‌های مبارزه با خشونت پناه برد.

Post
استیون ویلسون و بررسی آلبوم چهار و نیم
1394/03/11

تا به امروز و در طی این ده سال آنقدر از «استیون ویلسون» Steven Wilson نوشته‌ام که هم خواندنش در مقدمه‌ی این پست برای شما خسته کننده است و هم نوشتنش برای من تکراری. استیون ویلسون، ستاره‌ی بی‌بدیل آسمان موسیقی پراگرسیو راک حال حاضر دنیا، هنرمند 48 ساله‌ی انگلیسی، مغز متفکر گروه‌ها و پروژه‌های مختلف است.

Post
پینک فلوید و نگاهی به آلبوم رودخانه‌ی بی‌پایان‌
1393/08/28

پینک فلوید، پرآوازه‌ترین و یکی از تاثیرگذارترین گروه‌های تاریخ موسیقی راک است. برای همین شاید صحبت از سابقه‌ی آنها، هنرشان و مسیری را که طی کرده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند ضرورتی نداشته باشد. شاید بهتر باشد بجای مقدمه چینی‌های معمول قبل از آنکه بخواهیم به انتشار جدیدترین آلبوم گروه انگلیسی پینک فلوید بپردازیم، کمی در مورد تاریخچه‌ی اعضای تشکیل دهنده‌ی آن و روابطشان حرف بزنیم.

Post
الن پارسونز پراجکت و معرفی آلبوم دفاع سیسیلی
1393/01/21

می‌خواهم برای‌تان داستان جالبی از انتشار یک آلبوم را تعریف کنم! گروه «الن پارسونز پراجکت»The Alan Parsons Project یکی از آن پروژه‌های تکرارنشدنی موسیقی در ژانر آرت راک و پراگرسیو است. این گروه با مرکزیت دو اعجوبه به نامهای الن پارسونز و اریک ولفسان فعالیت خود را در سال 1975 آغاز کرد و با کمک و همکاری بیش از 30 هنرمند مطرح آن زمان توانست تبدیل به یکی از موفق‌ترین پروژه‌های دهه هفتاد و هشتاد انگلستان شود.

Post
آر پی دبلیو ال و انتشار لایو آلبوم یک نمایش فراتر از انسان و زمان
1392/08/19

در سال 1997 چهار موزیسین گرد هم آمدند، حرف اول اسم‌شان را کنار هم گذاشتند و گروهی را پایه‌گذاری کردند که در ابتدا قصدشان کاور کردن آهنگ‌های پینک فلوید بود، اما امروز یکی از بهترین گروه‌های پراگرسیو راک آلمان به حساب می‌آیند.

Post
دوین تاونسند و انتشار لایو آلبوم سیرک شبکیه
1392/08/19

دیوانه‌ای به اسم «دوین تاونسند» Devin Townsend که یک هنرمند صاحب‌نام کانادایی‌ست، تصمیم گرفت در سال 2012 و در شهر لندن، 20 سال فعالیت هنری خود را در قالب یک اجرای یک شبه به روی صحنه ببرد.

Post
لانگ دیستنس کالینگ و انتشار آلبوم طغیان درون
1391/12/16

در این چند سال پست راک به دلیل برخی ویژگی‌ها به شدت مورد توجه موزیسین‌های جدید قرار گرفته است و به طبع آن از در و دیوار گروه‌های پست راک بر روی زمین پهناور موسیقی می‌ریزند؛ طوری که دیگر نمی‌توان گفت مثل قارچ گروه پست راک می‌روید، بلکه باید گفت قارچ‌ها مانند گروه‌های پست راک سبز می‌شوند!

Post
ریورساید و نگاهی به آلبوم زیارتگاه بردگان نسل نو
1391/11/08

یک تیم آشپزی لهستانی را تجسم کنید که تازه‌ترین مواد اولیه‌ی موسیقی پراگرسیو راک را از گروه پورکوپاین تری گرفته، کمی چاشنی خشم گروه اوپت به آن اضافه کرده، آنها را در آشپزخانه‌ی حال و هوای گروه تول، روی اجاق‌گاز سازبندی گروه دریم تیتر طبخ کرده و در نهایت آن را برای‌تان با نوشیدنی قدیمی و اصیل گروه پینک فلوید سرو کرده است.

Post
استیون ویلسون و نگاهی به آلبوم زاغکی که از خواندن سر باز زد
1391/11/03

آنقدر از استیون ویلسون گفته‌ام که هر حرف جدیدی یکی از همان حرفهای قدیمی‌ست. مرد همه فن حریف دنیای موسیقی، در 46 سالگی و در آستانه‌ی 30 ساله شدن دوران فعالیت هنری‌اش، آنقدر تجربه‌های گوناگون در کارنامه‌ موسیقی خود دارد که نه تنها می‌توان از او به عنوان یک جریان‌ساز نام برد، بلکه حالا او خودش تبدیل به یک جریان شده است.

Post
آرکایو و نگاهی به آلبوم با ما تا وقتیکه بمیری
1391/06/02

بالاخره جدیدترین ساخته‌ی «آرکایو» Archive با عنوان «با ما تا وقتیکه بمیری» With Us Until You’re Dead چند روز زودتر از زمان انتشار رسمی در فضای اینترنت پخش شد. آرکایو را می‌توان یکی از بی‌ثبات‌ترین گروه‌های موسیقی از لحاظ ژانر دانست.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – ویتین تمپتیشن
1391/04/30

روز سوم، شنبه، هفتم جولای 2012، حالا دیگر شب شده و قرار است آخرین اجرای شب سوم، یعنی آخرین اجرای فستیوال گلدفست 2012 را ببینیم. فستیوالی که به مدت سه روز در فضای زیبای پارک جنگلی پارکورمان برگزار شد.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – این فلیمز
1391/04/29

روز سوم، شنبه، هفتم جولای 2012، امروز هوا کمی از دیروز بهتر است. کمی در فضای پارک جنگلی پارکورمان می‌چرخیم تا نوبت برسد به اولین اجرایی که می‌خواهیم ببینیم و بشنویم.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – گانز ان رزز
1391/04/28

روز دوم، جمعه، ششم جولای 2012، هوا تاریک شده و جمعیت تمام فضای پارک جنگلی پارکورمان را پر کرده است. امشب قرار است اجرای یکی از بزرگترین گروه‌های تاریخ موسیقی را شاهد باشیم.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – آپوکالیپتیکا
1391/04/27

روز دوم، جمعه، ششم جولای 2012، با نزدیک شدن به عصر از شدت گرما کم می‌شود. مردم در زیر سایه‌های درختان منتظرند که استیج برای اجرای بعدی آماده شود تا با یکی از هیجان‌انگیزترین گروه‌های این فستیوال دیدار کنند.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – لاکونا کویل
1391/04/26

روز دوم، جمعه، ششم جولای 2012، در رطوبت و گرمای شدید هوای استانبول، رفته رفته تعداد حاضرین در فضای پارک جنگلی پارکورمان بیشتر می‌شود. می‌دانیم که امشب شبی‌ست که در آخر پرجمعیت‌ترین شب این فستیوال است.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 – آگلی کید جو
1391/04/25

روز دوم، جمعه، ششم جولای 2012، هوای گرم و شرجی استانبول در این وقت سال باعث می‌شود که کمی برای حضور در اجراهای ظهر تردید داشته باشیم. امروز، به جز اجرای اول، تمامی گروه‌هایی که به روی صحنه می‌روند بین‌المللی و غیر ترک هستند و همین تصمیم‌گیری را سخت می‌کند.

Post
گزارش فستیوال گلدفست 2012 - اوانسنس
1391/04/24

روز اول، چهارشنبه، چهارم جولای 2012، «داریوش شفا» محله‌ی ساکت و آرامی در استانبول است که پارک جنگلی پارکورمان به زیبایی و آرامشش می‌افزاید. اما هر از گاهی اتفاقی هیجان‌انگیز در این پارک باعث می‌شود تا آرامش محله، بیمارستان آکیبادم روبروی پارک و آسایشگاه سالمندان کنارش برای چند ساعتی بهم بریزد.

Post
راش و نگاهی به آلبوم فرشته‌های کوکی
1391/03/16

اگر بگوییم گروه کانادایی «راش» Rush یکی از هیولاهای تاریخ موسیقی راک و متال است، بیراه نگفته‌ایم. سابقه‌ی 40 ساله‌ی این گروه و برگزاری تورهای عظیم و خلاقانه‌شان باعث شده که هر سه عضو اصلی گروه و ترکیبشان در قالب راش بدل به یکی از تاثیرگذارترین‌های تاریخ موسیقی راک و متال بشوند.

Post
قطارها، دخترکان و قاتلین، نوشته‌ای بر کنسرت استیون ویلسون در بروکسل
1391/02/30

درون مکعب بتنی آکوستیک سالن AB بروکسل و در حضور مردمانی که منتظر آغاز کنسرت در گوشه و کنار آواره‌اند و دستگاه‌های مخوف پخش غول‌آسا و حتی آویزان از سقف، پرده‌ی نمایش بسیار نازکی از سقف آویزان است که بین صحنه و تماشاگران را مرز انداخته، تا بر آن تصویر پخش کنند.

Post
فلایینگ کالرز و انتشار اولین آلبوم‌شان
1391/02/16

مایک پورتنوی یکی از خارق‌العاده‌ترین درامرهای حال حاضر دنیاست. او به مدت 25 سال یکی از اعضای اصلی گروه «دریم تیتر» Dream Theater بود و جدا از درامز، در کنار جان پتروچی شش آلبوم این گروه را تهیه کرد و لیریکس هم برای آنها نوشت.

Post
بهترین آلبوم‌های موسیقی به انتخاب وبلاگ آلبوم
1391/02/05

هر وبسایت، وبلاگ یا نشریه‌ای که در مورد موسیقی مطلب می‌نویسد برای خودش فهرستی از بهترین‌های تاریخ موسیقی دارد. فهرست زیر 10 آلبوم برتر تمام دوران زندگی من است که با هر کدام و تک تک آهنگ‌هاشان صدها بار زندگی را دوباره تجربه کرده‌ام. این را هم بگویم که هیچ ترتیب و تقدم و تاخری در این فهرست بین آلبوم‌ها وجود ندارد.

Post
او اس آی و نگاهی به آلبوم رعد آتش‌افروز
1391/01/09

گروه آمریکایی «او اس آی» OSI از آن دست گروه‌هایی‌ست که نمی‌توان آن را زیاد جدی گرفت! اعضای گروه هر کدام بیشتر از آن چیزی که برای OSI وقت بگذراند، درگیر پروژه‌های شخصی و فعالیت‌های جنبی خودشان هستند.

Post
آناتما و نگاهی به آلبوم سیستم‌های آب و هوایی
1390/12/23

یک ماه زودتر از آن چیزی که انتظار می‌رفت آخرین آلبوم «آناتما» Anathema به دست طرفدارانش رسید. حالا آناتما بعد از یک خواب هفت ساله در سومین سال پیاپی اثر تازه‌ای را منتشر می‌کند: سه مجموعه در سه سال و این اتفاق چیز جدیدی در سابقه‌ی گروه نیست.

Post
استیون ویلسون و نگاهی به آلبوم رحمت برای غرق شدن
1390/07/02

باور کنید که «استیون ویلسون» Steven Wilson یک ومپایر است! مگر می‌شود که چنین مهارت و تجربه‌ای در یک آدم 43 ساله بگنجد؟ و البته این را هم بگویم که اگر جایی شنیدید هر روز زندگی ویلسون 48 ساعت دارد تعجب نکنید! او یک شاهکار در موسیقی پراگرسیو راک دارد به اسم پورکوپاین تری و در کنارش همزمان چهار پروژه‎‌ی دیگر را در کنار فعالیت انفرادی‌اش پیش می‌برد.

Post
اوپت و نگاهی به آلبوم میراث
1390/06/15

احتمالا شما هم با من هم عقیده باشید که «اوپت» Opeth یکی از نوابغ موسیقی پراگرسیو راک حال حاضر دنیاست. این گروه سوئدی که در سال 1990 توسط مایکل اکرفلت تاسیس شد با اولین آلبومش، «ارکید» Orchid در سال 1995 با قدرت و اقتدار تمام وارد دنیای بی‌ربط موسیقی بلک متال و دث متال شد، بطوریکه تحسین منتقدین را به شدت بر انگیخت.

Post
آناتما و انتشار مجموعه‌ی سقوط عمیق‌تر
1390/06/11

فقط یک سال از انتشار آلبوم جنجالی «اینجا هستیم چون اینجا هستیم» We’re Here Because We’re Here گذشته است که «آناتما» Anathema برای بار دیگر طرفداران خود را غافلگیر می‌کند.

Post
گزارش فستیوال راک ان کک 2011 – روز دوم
1390/04/31

دیروز، اولین روز فستیوال راک ان کک 2011 بود. با شب را کمپ گذراندیم و صبح روز دوم ساعت 8:00 بخاطر گرمای شدید و آفتاب بیدار شدیم. قصدمان این است که تمام تلاش‌مان را به کار بگیریم که برای اجراهای شب انرژی داشته باشیم.

Post
گزارش فستیوال راک ان کک 2011 – روز اول
1390/04/30

شنبه، 16 جولای (25 تیر ماه)، استانبول، دمای روز 31 درجه و رطوبت به اندازه‌ای که بعد از چند دقیقه در آفتاب ماندن، تمام لباس‌تان کاملاً خیس می‌شود. هفتمین دوره‌ی فستیوال «راک ان کک» Rock’N Coke که به حمایت کوکاکولا برگزار می‌شود چند ساعت است که شروع شده است.

Post
لونتیک سول و انتشار آلبوم لونتیک سول 2
1389/08/04

ماریوس دودا، یکه و تنها، بعنوان پرچمدار شاخه‌ای از موسیقی پراگرسیو راک اروپایی شناخته می‌شود و بواسطه نوع ترانه‌ها، ملودی‌ها، استفاده از سازها و نوع و شیوه‌ی خوانندگی، موفق شده شهرت فراوانی در موسیقی راک و متال بدست بیاورد.

Post
کنسرت گروه گوتان پراجکت در استانبول
1389/04/18

چهارشنبه، 23 جون 2010، برابر با دوم تیرماه 1389، پارک کوچوکچیفتلیک، در نزدیکی استادیوم بشیکتاش استانبول، میزبان یکی از اجراهای تور گروه فرانسوی «گوتان پراجکت» Gotan Project به اسم «تور تانگو 3.0» Tango 3.0 Tour به مناسب انتشار آلبوم جدیدشان است.

Post
گزارش فستیوال سونیسفر 2010 – روز سوم – بیگ فور
1389/04/11

27 جون 2010، یعنی 6 تیر 1389، روز سوم فستیوال سونیسفر، هوا به شدت گرم است و آفتاب هم بدون هیچ ابری مستقیم می‌تابد. ما دوباره چند اجرای اول را بی‌خیال می‌شویم، از صبح هیچ حرکت خاص و عجیبی که باعث خسته شدن‌مان شود نمی‌کنیم تا برای چهار اجرای اصلی، برای «بیگ فور» big Four حاضر و آماده و پر انرژی باشیم.

Post
گزارش فستیوال سونیسفر 2010 – روز دوم
1389/04/10

26 جون 2010، یعنی 5 تیر 1389، روز دوم فستیوال سونیسفر، اجراها از ساعت 15:30 به ترتیب با اجراهای گروه ترکی «مردر کینگ» Murder King، گروه دانمارکی «ولبیت» Volbeat و یکی از معروف‌ترین هنرمندان موسیقی راک ترکیه، «هایکو چپکین» Hayko Cepkin آغاز می‌شود.

Post
گزارش فستیوال سونیسفر 2010 – روز اول
1389/04/09

25 جون 2010، یعنی 4 تیر 1389، در استادیوم بشیکتاش خبری از مسابقه فوتبال نیست! اینبار قرار است متال‌دوستان دور هم جمع شوند و شاهد یکی از بی‌سابقه‌ترین اجراهای تاریخ موسیقی متال باشند. این را هم بگویم که عکس‌های این پست (به جز عکسی که از بالا گرفته شده!) را خودم گرفته‌ام.

در حال بارگزاری..